مشعل هدایت
قرآنی ، مذهبی ، اعتقادی ، تربیتی
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نسیم وحی و آدرس mashalehedayt.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

عباسى: قبول دارم.

علوى: پيامبر، ابابكر و عمر را لعن نموده است.

عباسى: دركجا آنها را لعن نموده است؟ اين تهمتى است بر پيامبر خدا.

داد و فرمود: «لعن الله من تخلّف عن جيش أسامة(2); خدا لعنت كند كسى را كه از سپاه اسامه سرپيچى نمايد و با او نرود».

ابوبكر و عمر از رفتن با سپاه سرپيچى نمودند; پس لعن پيامبر شامل آنان گرديد وهر كه را پيامبر لعن نموده باشد، هرمسلمانى مى تواند لعنت كند.

با اين سخن، عباسى سر خود را به زير انداخت و چيزى نگفت.

در اين موقع ملك شاه رو به وزير نمود و سؤال كرد: آنچه علوى گفت صحيح است؟

وزير: آرى! تاريخ نويسان، اين قضيه را نقل كرده اند.

علوى: اگر لعن صحابه حرام است و باعث كفر مى گردد، چرا معاوية بن ابوسفيان را كافر نمى دانيد و فاسق و فاجرش نمى شماريد با اينكه او، چهل سال على بن ابى طالب(عليه السلام) را كه از صحابه بود لعن مى نمود و اين كار، هفتاد سال رواج داشت؟!

ملك شاه: اين سخن را به پايان بريد و به موضوع ديگرى بپردازيد.

عباسى به علوى گفت: يكى از بدعت هاى شما شيعيان اين است كه به قرآن اعتقادى نداريد.

علوى: نه، اين شماييد كه قرآن را قبول نداريد و اين يكى از بدعت هاى اهل سنت است. شاهد آن، اين است كه مى گوييد: قرآن را عثمان جمع آورى نمود.

از شما مى پرسم آيا پيامبر نسبت به خطر پراكندگى قرآن ناآگاه بود كه قرآن را جمع آورى نكرد تا آنكه عثمان آمد و بدين كار اقدام نمود. به علاوه، چگونه قرآن در زمان پيامبر جمع نشده بود در حالى كه پيامبر به اصحاب و پيروان خود دستور ختم قرآن داده و فرموده است: «هر كه قرآن را ختم كند براى او فلان مقدار اجر و ثواب است»!

آيا ممكن است به ختم قرآن دستور دهند با اينكه پراكنده است و هنوز جمع نشده است؟!

آيا مسلمانان ـ با در اختيار نداشتن تمام قرآن ـ در گمراهى بسر مى بردند تا اينكه عثمان آنها را نجات داد؟!

چون سخن بدينجا رسيد ملك شاه رو به وزير كرد و گفت: آيا اين گفته علوى صحيح است كه اهل سنت معتقدند قرآن را عثمان جمع آورى نمود؟

وزير: مفسران و تاريخ نويسان اين طور گفته اند.

علوى: اى پادشاه! بدان كه شيعه معتقد است قرآن در زمان پيامبر به همين صورت كه الان مى بينيد جمع آورى شد; نه حرفى از آن كم شد و نه حرفى به آن اضافه شد. اما اهل سنت مى گويند: در قرآن، كم و زياد شد و آيات آن جابجا گشت و پيامبر آن را جمع نكرد و عثمان پس از آنكه امير شد و زمام امور را به دست گرفت، اقدام به جمع آورى آن كرد.

عباسى فرصت را غنيمت شمرد و گفت: اى پادشاه، شنيدى كه اين مرد، عثمان را خليفه نمى داند و او را امير مى نامد.

علوى بلافاصله جواب داد: آرى، عثمان خليفه نبود.

ملك شاه: چرا؟

علوى: چون شيعيان معتقدند خلافت ابوبكر و عمر و عثمان باطل
بوده است.

ملك شاه با تعجب پرسيد: براى چه؟

علوى: زيرا عثمان توسط شوراى شش نفره اى به خلافت رسيد كه عمر آنها را انتخاب كرده بود. البته همه آن شش نفر عثمان را انتخاب نكردند; بلكه دو يا سه نفر با انتخاب او موافق بودند. پس مشروعيت خلافت عثمان از جانب عمر است.(5) عمر هم با وصيت ابوبكر به خلافت رسيد. پس مشروعيت خلافت عمر به وصيت ابوبكر است، و به خلافت رسيدن ابوبكر هم به واسطه انتخاب گروه اندكى بود كه با شمشير و زورگويى بدين عمل اقدام كردند. پس مشروعيت خلافت ابوبكر هم به اسلحه و زور بود; به همين جهت عمر درباره او گفته است:

خداوند، مسلمانان را از شرّ آن حفظ نمود. پس هر كه دوباره به اين روش روى آورد او را به قتل رسانيد». خود ابوبكر نيز مى گفت: «أقيلونى فلست بخيركم وعلىّ فيكم(7); مرا رها كنيد! آنگاه كه على در بين شماست من بهترين شما نيستم». بنابراين، شيعيان معتقدند كه خلافت آن سه نفر از اساس باطل بوده است.

ملك شاه رو به وزير كرد و گفت: سخنانى كه علوى از ابوبكر و عمر نقل كرد، صحيح است؟


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 17 خرداد 1391برچسب:راهى به سوى حقيقت 2, ] [ 8:4 ] [ اکبر احمدی ] [ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 169 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Weblog Skin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید این وبلاگ یک وبلاگ قرآنی ، مذهبی ، اعتفادی ، تربیتی می باشد که جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ایجاد گردیده است
موضوعات وب
امکانات وب